ورود به ماه پنجم بارداری...
سلام نی نی های خوشگلم. خوبین انشاالله؟؟؟
امروز با همدیگه وارد ماه پنجم شدیم. یعنی دقیقا١٧هفته و١روز باورم نمیشه خیلی زود گذشت .خیلی خوشحالم. دوست دارم این ماههای باقیمونده هم واسم زود بگذره و بتونم شما رو بغل کنم
این روزا که اومدم خونه خودمون بابایی خیلی زحمتمونو میکشه. از غذا درست کردن و ظرف شستن گرفته تا کارای دیگه با اینکه از سر کار خسته میاد خونه ولی خیلی به فکرمونه. تا من از جام پامیشم تا یه کوچولو کمکش کنم دعوام میکنه و میگه تو فقط برو دراز بکش.
اینم بگم عید امسال بااینکه هیچ جا نتونستم برم و کاملا خونه نشین بودم یکی از بهترین عیدای عمرم بود. چون شماها رو داشتم. انشاالله سال دیگه شماها هم به جمعمون اضافه میشین و میشیم یه خونواده ٤ نفره و حسابی بهمون خوش میگذره
راستی من دیگه منتظر تکوناتونم ها... هی دستمو میزارم رو شکمم تا تکوناتونو بفهمم. البته بعضی وقتها یه چیزایی حس میکنم ولی مطمئن نیستم. میگم شاید توهم میزنم. زود شروع کنین که طاقت ندارم
هنوز نمیدونم جنسیتتون چیه ولی شونزدهم وقت سونو آنومالی دارم. اول از همه سلامتیتون رو از خدا میخوام. واسه من و بابایی که اصلا فرق نمیکنه. هر چی که باشین عاشقتونیم. حدس خودم یه گل دخمل و یه شازده پسره.تا ببینیم چی پیش میاد.
انشاالله که همه چی خوب پیش بره. خدایا نی نی هامو به خودت سپردم . مواظبشون باش