اولین دیدار...
5 هفته و 2 روز (9/10/92) بودم که وقت دکتر داشتم. تپش قلب و لرزش دستهام استرس زیادمو نشون میداد.
دکتر با یه سونوگرافی دقیق با لبخند بهم گفت دو تا ساک کوچولو دیده میشه با تعجب پرسیدم: دو تا؟؟؟
و دکتر تایید کرد و گفت واسه قلبشون دو هفته دیگه دوباره بیا تا سونوت کنم.
از مطب که اومدم بیرون بابایی از پشت در مطب با اشاره ازم توضیح خواستحال اونم بهتر از من نبود و مشخص بود استرس زیادی داشته
با دست بهش علامت 2 رو نشون دادم و یواشکی گفتم: دو قلو داریم
خیلی خوشحال شد. واقعا برامون غیر قابل تصور بود. خدایااااااااااا شکرتتتتتتتتتت.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی